اندوخته های تنهایی

اندوخته های تنهایی


دختری با مادرش در رختخواب/درد ودل می کرد با چشمی پر آب

گفت مادر حالم اصلا ً خوب نیست/زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم/روی دستت باد کردم مادرم

سن من از 26 افزون شده/دل میان سینه غرق خون شده

هیچکس مجنون این لیلا نشد/شوهری از بهر من پیدا نشد

غم میان سینه شد انباشته/بوی ترشی خانه را برداشته

مادرش چون حرف دختر را شنفت/خنده بر لب آمدش آهسته گفت

دخترم بخت تو هم وا می شود/غنچه ی عشقت شکوفا می شود

غصه ها را از وجودت دور کن/این همه شوهر یکی را تور کن

گفت دختر:مادر محبوب من/ای رفیق مهربان و خوب من

گفته ام با دوستانم بارها/من بدم می آید از این کارها

در خیابان یا میان کوچه ها/سر به زیر و با وقارم هر کجا

کی نگاهی می کنم بریک پسر/مغز یابو خورده ام یا مغز خر؟

غیر از آن روزی که گشتم همسفر/با سعید و یاسر و ایضا ً صفر

با سه تا شان رفته بودیم سینما/بگذریم از مآبقی ِ ماجرا

یک سری ، هم صحبت یاسر شدم/او خرم کرد، آخرش عاشق شدم

یک دو ماهی یار من بود و پرید/قلب من از عشق او خیری ندید

مصطفای حاج قلی اصغر شله/یک زمانی عاشق من شد بله

بعدِ هوتن یار من فرهاد بود/البته وسواسی و حساس بود

بعد از این وسواسی پر ادعا/شد رفیقم خان داداش المیرا

بعد او هم عاشق مانی شدم/بعد مانی عاشق هانی شدم

بعد هانی عاشق نادر شدم/بعد نادر عاشق ناصر شدم

مادرش آمد میان حرف او/گفت ساکت شو دگر ای فتنه جو

گرچه من هم در زمان دختری/روز و شب بودم به فکر شوهری

لیک جز آنکه تو را باشد یک پدر/دل نمی دادم به هر کس این قدر

خاک عالم بر سرت، خیلی بدی/واقعا ً که پوز مادر را زدی!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: بهروز همتیان ׀ تاریخ: جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , hematiyan.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com