دختری با مادرش در رختخواب/درد ودل می کرد با چشمی پر آب
گفت مادر حالم اصلا ً خوب نیست/زندگی از بهر من مطلوب نیست
گو چه خاکی را بریزم بر سرم/روی دستت باد کردم مادرم
سن من از 26 افزون شده/دل میان سینه غرق خون شده
هیچکس مجنون این لیلا نشد/شوهری از بهر من پیدا نشد
غم میان سینه شد انباشته/بوی ترشی خانه را برداشته
مادرش چون حرف دختر را شنفت/خنده بر لب آمدش آهسته گفت
دخترم بخت تو هم وا می شود/غنچه ی عشقت شکوفا می شود
غصه ها را از وجودت دور کن/این همه شوهر یکی را تور کن
گفت دختر:مادر محبوب من/ای رفیق مهربان و خوب من
گفته ام با دوستانم بارها/من بدم می آید از این کارها
در خیابان یا میان کوچه ها/سر به زیر و با وقارم هر کجا
کی نگاهی می کنم بریک پسر/مغز یابو خورده ام یا مغز خر؟
غیر از آن روزی که گشتم همسفر/با سعید و یاسر و ایضا ً صفر
با سه تا شان رفته بودیم سینما/بگذریم از مآبقی ِ ماجرا
یک سری ، هم صحبت یاسر شدم/او خرم کرد، آخرش عاشق شدم
یک دو ماهی یار من بود و پرید/قلب من از عشق او خیری ندید
مصطفای حاج قلی اصغر شله/یک زمانی عاشق من شد بله
بعدِ هوتن یار من فرهاد بود/البته وسواسی و حساس بود
بعد از این وسواسی پر ادعا/شد رفیقم خان داداش المیرا
بعد او هم عاشق مانی شدم/بعد مانی عاشق هانی شدم
بعد هانی عاشق نادر شدم/بعد نادر عاشق ناصر شدم
مادرش آمد میان حرف او/گفت ساکت شو دگر ای فتنه جو
گرچه من هم در زمان دختری/روز و شب بودم به فکر شوهری
لیک جز آنکه تو را باشد یک پدر/دل نمی دادم به هر کس این قدر
خاک عالم بر سرت، خیلی بدی/واقعا ً که پوز مادر را زدی!